سهراب_سپهری

ساخت وبلاگ
آسمان ، آبی تر ،
آب ، آبی تر ،
من در ایوانم ، رعنا سر حوض ...
رخت می شوید رعنا
برگ ها می ریزد ...
مادرم صبحی می گفت : موسم دلگیری است!
من به او گفتم : زندگانی سیبی است ، گاز باید زد با پوست ...
زن همسایه در پنجره اش ، تور می بافد ، می خواند!
من * ودا * می خوانم ، گاهی نیز طرح می ریزم سنگی ، مرغی ، ابری ...
آفتابی یکدست .
سارها آمده اند .
تازه لادن ها پیدا شده اند ...
من اناری را ، می کنم دانه ، به دل می گویم :
خوب بود این مردم ، دانه های دلشان پیدا بود ...
می پرد در چشمم آب انار : اشک می ریزم!
مادرم می خندد .

رعنا هم...

 

# خدایا شکرت؛ هزاران هزار بار شکرت ❤

بهار عمر من تویی 🍃...
ما را در سایت بهار عمر من تویی 🍃 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ma-96 بازدید : 114 تاريخ : جمعه 23 آذر 1397 ساعت: 23:30